...افسانه نیست
دوشنبه 89 شهریور 29 :: 11:5 عصر :: نویسنده : خادم المهدی ...در دزفول مردان با شرافت و با فضیلت زیاد بوده اند،که من جمله «محمد علی جولا گر دزفولی» است. او داستانی دارد که در بیست وچهار سال قبل، در دزفول از ثقاب دانشمندان آن شهر شنیده ام و بعد در کتاب «الشمس الطلعه» وکتاب شرح زند گی«شیخ انصاری» دیده ام، آنها نقل می کرده اند: آقای حاج«محمد حسین تبریزی» که از نجار محترم تبریز بوده و فرزندی نداشته و آنچه از وسایل مادی از قبیل دارو و دوا برایش ممکن بوده استفاده کرده و باز هم دارای فرزندی نشده می گوید: من به نجف اشرف مشرف شدم و برای قضاء حاجتم به مسجد سهله رفتم و متوسل به امام زمان (عج) گردیدم،شب در عالم مکا شفه دیدم، که آقای بزرگواری به من فرمود: برو دزفول نزد «محمدعلی جولاگر»(بافنده) تا حاجتت بر آورده شود. من به دزفول رفتم واز آدرس آن شخص تحقیق کردم به من او را نشان دادند وقتی او را دیدم از او خوشم آمد زیرا او مرد فقیر روشن ضمیری بود مغازه ی کوچکی داشت ومشغول کرباس بافی بود. به او سلام کردم او کفت: علیک السلام آقای حاج محمد حسین حاجتت برآورده شد، من از آنکه اسم مرا می دانست و هم گفت حاجتت برآورده شده تعجب کردم واز او تقاضا نمودم که شب را در خدمتش بمانم. گفت: مانعی ندارد. ادامه دارد... برای سلامتی امام زمان صلوات موضوع مطلب : دزفول, محمد حسین تبریزی, امام زمان(عج), توسل, محمد علی جولاگر شنبه 89 شهریور 27 :: 7:57 صبح :: نویسنده : خادم المهدی این جا دزفول است. شهر سبزقبایان سرخ پوش، شهر مردانی که با سرها ی نترس و بی باک خویش حصاری از ایمان و اراده وتصمیم ساختند. دزفول یادآور حماسه ها و رشا د ت های مرد م مقاوم آن است. حافظه ی تاریخی ایران صفحه ی زرینی از این شهر را در خود دارد که به خود می بالد.
الف :دزفول دزفول را فراموش نکنید . جملاتی است که در هشت سال جنگ تحمیلی به گوش می رسید واین سوال هنوز برای مردم این شهر هست که چرا دزفول؟؟؟ الحق هم که مردم این شهر خوب دفاع کردند وتسلیم نشدند ولیاقت تعریف و تمجید را دارند. دزفول دین خود را به اسلام ادا کرد. جوانان همیشه در صحنه ی دزفول از انقلاب تا جنگ از دینشان دفاع کردند وهمواره گوش به فرمان رهبرشان بودند . گاهی فکر می کنم اگه مردم دزفول پا پس می کشیدند ودفاع نمی کردند چه بلایی سر کشورایران می آمد؟ حالا هم که جنگ تمام شده نباید آن همه فداکاری واز جان گذشتگیه مردم دزفول را فراموش کرد .ماهم نباید وظیفه ی خود را فراموش کنیم .در جنگ نرم چون جنگ منطقه ای وجغرافیایی نیست هر کسی برای دشمن میتواند الف باشد .یعنی من :الف شما:الف پس ما الفی ها باید حواسمان بیشتر جمع باشد باید از جوانان دزفولی بیاموزیم . من که به دزفولی بودنم می نازم .اصلا جز افتخاراتم شده دوست دارم منم براش افتخار بشم.
بعضی وقتا دلم حسابی هوای بهشت علی رو میکنه. اونجا تنها جائیه که احساس می کنم طرف مقابلم رو می شناسم واوناهم منو. راحت اونجا راه میرمو درد دل میکنم ولی آخرش باز خجالت میکشمو راهمو می گیرم میرم. اون موقعه که از ته دل میگم :شهدا شرمنده ایم.....
شبی در عا لما رویا ازشهید پرسیدم :عشق یعنی چه؟اوبا لبخند پاسخ داد:
عشق یعنی قل هو الله احد عشق یعنی ذکر الله صمد عشق یعنی ذکر بی حد و عدد عشق یعنی یاعلی مولا مدد
وبدین سان بود که: « یا علی گفتیم وعشق آغاز شد»
برنام محمدی مهدی صلوات موضوع مطلب : دزفول, الف, جنگ تحمیلی, عشق, یاعلی, سبز قبا جمعه 89 شهریور 26 :: 2:44 عصر :: نویسنده : خادم المهدی آمدیم و قافها در قید ماند قلب ما در پاسگاه زید ماند
عقده ها رفتند و علت مانده است در گلویم حاج همت مانده است از خدایک روح آویزان کجاست شور شبها ی تلاویزان کجاست ای بسیجی ها زمان را باد برد تیشه ها را آخرین فرهاد برد
ای عبور لحظه ها دیگر شوید ای تمام نخلها بی سر شوید ای غروب خاک را آموخته ای چفیه ها ای چفیه های سوخته ای زمین ای رملها ای ماسه ها ای تگرگ تق تق قنا سه ها جمعی از ما بارها سر داده ه ایم عد ه ای از ما برادر داده ایم در کویر مرگ شرجی مانده ام ای جماعت من بسیجی مانده ام
با خودم فکر می کردم چه طور ممکن است نوجوانی به سن وسال من یک سربند « یا زهرا» به پیشانی ببندد وبا یک دست لباس خاکی که به تنش زار می زند ویک اسلحه که به راحتی در دستانش جا نمی گیرد،به خط مقدم جبهه برود و خودش را بسیجی معرفی کند؟!تصورش شاید سخت باشد وشاید در هیچ جای دنیا دیگر این صحنه ها تکرار نشود،« چون بسیج ما شبیه یک افسانه است. » از بسیج دانش آموزی حرف می زنم ،از دانش آموزان بسیجی. از بسیجیان این زمان ازبسیجیان دهه ی بعد از جنگ .باور کنید که کار بسیجی های بعد از جنگ خیلی سخت تر از کاریه که بسیجی ها در جنگ انجام می دادن.خیلی وقت پیش یک عکس دیدم که کنارش نوشته بود :« آنان که رفتند کاری حسینی کردند، ما که مانده ایم باید کاری زینبی کنیم. »خب همین یک جمله هم سختیه کار رو نشون میده. در جنگ هم همین جور بوده میگفتن که شهادت خیلی ساده تر از اسارته! تازه ما که هرکاری کنیم به پای اونا نمیرسیم. ولی آرزوی همه مون شهادته، هدفمون حفظ دین اسلام، معشوقه مونم پیر خراسان نائب بر حق امام زمانه،خب با اون بسیجی های رزمنده زیاد فرق نداریم اونا محبوبشون پیر خمین بود وما پیر خراسان، تفاوت نداریم که هیچ تازه ما اصلا خود اوناییم نه؟!پس کار سخت نشد ما فقط لازمه دنباله راه اونارو بریم بقیه ش حله...ایشالا.
خدا حفظ کنه مداح اهل بیت کربلایی مجتبی رمضانی رو:
به جان حسینی که همه عالم می دونن جان منه وای اگه یه روزی کسی بخواد دل آقامو بشکنه
میگیم یا اباالفضل می ریزیم روی سر هر چی حرمله
سلم لمن سالمکم آقا حرب لمن حاربکم آقا
خبر: قراره ان شاءالله به کوریه چشم حسودا به امید خدا بسیج دانش آموزیه خواهران شهر دزفول ( پایتخت مقاومت ایران ) با همکاریه پایگاه مقاومت بسیج خواهران (من حالا نمی دونم ما قراره با اونا همکاری کنیم یا اونا با ما) یه نمایشگاه توو هفته ی دفاع مقدس بزنن. ایشالله شما رم اونجا زیارت کنیم.
آدرس:سر راسته روبرویه رودبند درجوار شهدای گمنام موزه ی دفاع مقدس. برا بچه هایی که اهل حسینیه ثارالله هستن:کنار خودتونیم. بهر فرج مهدی موعود صلوات موضوع مطلب : دزفول, بسیج, دانش آموزی, فرهاد, غروب پنج شنبه 89 شهریور 25 :: 4:21 عصر :: نویسنده : خادم المهدی ما حساب خود ز نا اهلان جدا خواهیم کرد
دنیا بداند، عالم بداند، حسین و قرآن ما باید که بماند
دزفول هم به پا خواست ... بسم الله الرحمن الرحیم انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون صدق الله العلی العظیم.
بر یوسف دلها صلوات تا رسیدن موضوع مطلب : دزفول, حسین, هتک حرمت آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 31
کل بازدیدها: 207005
|
|