به دزفولي بودمان مي نازيم چرا پدرانمان وقتي ازشان سوال مي کردند مي فرمودند اسلام و امام برايمان از همه چيز واجب تر است ... وقتي موشک 12 متري وارد خانه پدرانمان مي شد مي فرموند فداي سر امام .... آه اشک ...... چقدر دلتنگ انها شده ام... چقدر به دزفولي بودنمان مينازم....
اما امروز ... از بوي بد نفاق و حقد و کينه اين شهر خسته ام....
اي کاش دزفولي نبودم ... آخه مجبورم اعتراف کنم دزفول کوفه دوم است... ديگر در اين شهر کم اند افرادي که به فکر بقاي اسلامند....
وحدت کجا ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دوستي و محبت بين مذهبي و ها و .... کجاست ..
افسانه شد رفت دزفول هم به افسانه ها پيوست